مراسم عمامه گذاری - جشن غدیر (1397/06/07)
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: عَمَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلوات الله علیه) عَلِیّاً(علیه السلام) بِیَدِهِ فَسَدَلَهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ قَصَّرَهَا مِنْ خَلْفِهِ قَدْرَ أَرْبَعِ أَصَابِعَ ثُمَّ قَالَ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ هَکَذَا تِیجَانُ الْمَلَائِکَةِ.
«رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خود عمامه بر سر علی بن ابیطالب بست، و برای آن عمامه، دو دنباله، یکی را از پشت، و دیگری را از پیش رو قرار داد، و سپس فرمود: پشت کن! علی پشت کرد. و پس از آن فرمود: رو کن! علی رو کرد.
دلنوشت:
شب عید غدیر خداوند توفیق داد و ملبس شدیم به لباس روحانیت، و من تو اون مراسم حس عجیبی داشتم... انگار تازه متولد شده بودم و به یک زندگی جدیدی وارد شدم! ان شاءالله خداوند عنایت کنه و بتونم مراقب خوبی از هر نظر برای این لباس باشم و امیدوارم این لباس بهانه ای باشه برای اینکه تقوا، معرفت، علم، شوق و ارداه به خدمت، اخلاص و به معنای واقعی کلمه "سربازی واقعی حضرت ولیعصر(عج)" تو وجودم روز به روز بیشتر و بیشتر بشه... ان شاءالله.
شما هم برام دعا بفرمایید...
یاعلی(ع)
« صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدونَ »؛ (آیه 138 سوره بقره)
رنگ خدایى(بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟ و ما تنها او را عبادت میکنیم.
جهت دریافت فایل عکس نوشته با اندازه واقعی اینجا را کلیک نمایید
دلنوشت: تا حالا فکر کردیم به اینکه چقدر زندگیمون رنگ خدایی داره؟!
بخشی از مناجات تائبین از مناجات خمس عشر:
اِلهى اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَةً فَاِنّى وَعِزَّتِکَ مِنَ النّادِمینَ،
معبودا اگر پشیمانى بر گناه توبه محسوب شود پس به عزتت سوگند که براستى من از پشیمانانم
وَاِنْ کانَ الاِْسْتِغْفارُمِنَ الْخَطیـئَةِ حِطَّةً فَاِنّى لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ، لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى،
و اگر آمرزش خواهى از خطا آن را پاک کند پس براستى من از آمرزش خواهانم خدایا تو را سزد که مرا مؤاخذه کنى تا گاهى که خشنود شوى
اِلهى بِقُدْرَتِکَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِکَ عَنّىِ اعْفُ عَنّى، وَبِعِلْمِکَ بى اِرْفَقْ بى،
خدایا به همان قدرتى که بر من دارى توبه ام بپذیر و به بردباریت از من بگذر و به همان علمت که به احوالم دارى با من مدارا کن
اِلهى اَنْتَ الَّذى فَتَحْتَ لِعِبادِکَ باباً اِلى عَفْوِکَ، سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ،
خدایا تویى که درى از عفو خود بسوى بندگانت باز کردى و نامش را توبه گذاردى
فَقُلْتَ: تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً. فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ،
و فرمودى «بسوى خدا بازگردید با توبه صادقانه» پس دیگر چه عذرى دارد آن کس که از وارد شدن در این در باز شده غفلت ورزد
اِلهى اِنْ کانَ قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ...
خدایا اگر براستى سر زدن گناه از بنده ات زشت است ولى گذشت نیز از نزد تو نیکوست...
دلنوشت: بد نیست هرزگاهی فارغ از دنیا و مشغله هایی که برامون داره، یه مفاتیح برداریم و مناجات خمس عشر رو کمی ازش بخونیم و تأمل کنیم تو عبارات و معانی عمیقش، حتما حالمون رو عوض میکنه... بزرگی میگفت انسان خیلی حواسش هست به اینکه تغذیه اش سالم باشه؛ اینکه چه چیزی بخوره و چه چیزی نخوره تا بدنش سالم باشه و از آفت ها و مسمومیت ها به دور باشه، ولی حواسش به فکر تغذیه روحش نیست؛ تغذیه روح ما هم همین مناجاتها، خلوتها و ترک گناهان هست... ولی چقدر به این مسئله توجه داریم؟!